شرب زرکشیده
ادبی،ورزشی،مطالب جالب
چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, :: 8:36 :: نويسنده : محمد
در آسانسورو باز کرده کوبونده تو سر من از درد اشکم در اومده میگه آخی دردت اومد؟؟ دارم حرف میزنم هی زبونم میگیره، بابام میگه:چته زبونت بند اومده؟
اومدم به بابام میگم بابا پول بده، میگه مگه پولات تموم شده؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ با اون یه ذره پول تو جیبی رفتم یه بنز خریدم، بقیشم گذاشتم بانک!! نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
|